خب! ميدونی چيه عزيزم ؟
در کل با زندگی اصلا حال نمی کنم ...
اما اون خیلی باحال داره منو می کُنه !

S i N ! :: 4:42 AM :: Link :: 

   
     
   



اولش با خودم ميگم ايندفعه ديگه گه بخورم از اين غلطها بکنم! عمرا بهش دست نميزنم! يه مشت شر و ور بار خـــــودم می کنم و استارت ميـزنم ميرم دنبالـش. مياد ميشينه تو ماشين و ميريم مثلا خوش بگذرونيم. خب کدوم گوری بريم؟‌ تو خيابون هی دور خودمـــون ميگرديم. اون بيچاره معصوم و ساده نشسته و نگاه می کنه اما من دنبال مکان هستـم تـــا به هــــدفم برسم. آها نه ديگه ايندفعه ميخوام آدم باشم. ميخوام دست از پا خطا نکنـــم ! به خـودم قول ميدم که بهش دست هم نزنم. خلاصه ميرسيم به همون جای همــيشگـی ! گوشه خيابون ماشين رو پارک می کنيم و يه مشت مزخرفات اوليه بار همديگه می کنيــم ! اون ميگه دلم برات تنگ شده بود و من مـيگم آه عزيزم چقدر دلم ميخواد دستهات رو بگيـرم تو دسـتهام! بعدش يکم ميگذره نم نم قاطی می کنم.. دستهاش تو دستـمه اما مرتب زيــر چشمـی گردن سـفيدش رو نگاه می کنم و تــو خيـــالم خودمـو می بينم که گردنـــش رو لـيـس ميزنم... بعـــدش ديگـه تحملم تمــوم ميشه !! شـروع می کنم به بافتن يه مــشت داستانــهای عاشقانـــه و اينکه امروز کلا چقدر خوشگل شده و تا ميتونم از قيافــش تعريف می کنم. اینجاست که دیگه يه دست ميره پشت گردن و يکی ديگه روی رون پا ..! کم کم ديگـه کنتــــرل از دستـــم خارج ميشه! يادم ميره که ملت ممکنه ببين ما رو چه برسه به اينکه بخــوام قــولی که به خودم دادم رو به خاطر بيارم! اينجور مواقــع ما پسرها از هر وسيله ای بلــــدیم چـطوری بايد استفاده کنیم واسه اينکه طرفمون نپرّه !! خب اينجاست که دو حالـت پيـــش مياد! اوليش اينه که طرف هم تنش بخاره و احتياج به زحمت نباشه و راحت به کارمون بپردازیم و يا اينکه طرف بنده خدا بترسه و اينکاره نباشه و اشکش در بياد ..! اما نه به هميــن سرعت ! آره عزيزم!‌ عرض کردم ديگه.. ما خوب بلدیم چطوری استپ بـای استپ پيــــش بریم! اول بهش ميگم ... عزيزم باور کن فقط بودن تو ميتونه دليل زنده بودنم بـاشه !! بـعــدش ميگم عزيزم ميذاری لبهات رو ببوسم؟ بعد که لب گرفتم يه دست ميره رو کمر و هووووم...اينجاسـت که اگه کم بیارم جنتلمن بازیم گل میکنه و خيلی شيک ميگم عزيــزم ميــذاری سينه هات رو لمس کنم ؟! گاهی اوقات هم همونــــجا در جا يه دسـت رو ميذارم رو سينه ی طرف و .. آره ديگه ! اينجوری حداقل اگه بــگه نه و خوشش نـــياد يه بار که تونستم کارم رو عملی کنم ! نه ؟! بعدش در حين حيـوون بازی چــشمهام رو هم مظلـوم می کنم و ميگم به خدا انقدر دوستت دارم که دلم ميخواد دستهام هميــشه بوی بدنـــت رو بده !! باور کن عزيزم من عاشقتم ... و خـــلاصه اراجيف بار دختر بدبخت بيچاره می کنـــم..!!
اصولا یعضی از پسرها يا خيــلی کسخل تشريـف دارن و دختره يه قر بده جلوش می ميرن از خجالت و آب ميشن و يا انقدر کره خر و کثيف اند که هر گهی ميخورن که به هدف برسن ...

* هوی! کره خر عوضی با توام ...! ناموس حاليته يعنی چی ؟

S i N ! :: 2:20 PM :: Link :: 

   
     
   



حس پرواز رو دوست دارم...
رها شدن هميشه زيباست...
سقوط...
چه از بالای يک بلندی!
و چه پريدن به اعماق درون يک انسان!
فرقش هم اينه که اولی مخت رو میاره تو دهنت؛ اما دومی يه جور تراژدی محسوب ميشه...

S i N ! :: 2:36 PM :: Link :: 

   
     
   




رفته بودم کنار پنجره که بوی گند مدرسه به مشامـم رسيد. بوی اول مهر! اون موقعها که از دار دنيا فارغ بودم و عين الاغ نه می فهميدم بدبختی يعنـی چی ! نه حاليم بود عـشق چجوريه ! نه لبـم به سیگـار خورده بود ! یادش بخیـر ! یه بچـه مثبت گاو بودم که همه ش سرم تو درس و کتـاب بود ! خـب البته خودمونیم ، اینطوریـام نبود . گاهی اوقـات زیر آبی هـم میرفتم ! مث گیرهایی که اون ناظم حزب اللهی بچه بازمون به موهام میداد و من هیچ وقت کوتاهش نمیکردم ! یا اون گوله برفی که نثار پس گردن کلفتش کردم... یا اون نقاشی که رو تخته کشیم و کلی بابتش ازون شلغم کتک خوردم و جلو بچه ها کلی رید بهم ... ولی همیشه درسم خوب بود ...! بزرگ شدم ! دانشگاه قبول شدم ! عاشق شدم ! سیگاری شدم ! سکس و خانوم بازی هم که دیگه کار هر روزم شده بود ! حالا که فکر میکنم میبینم هر گهی که شدم و هر گهی که خوردم و این کارای کذایی ، همه ش بر میگرده به اون مدرسه ؛ به اون دوران تحصیل ! به اون کارتهای هزار آفرین و جشن های شاگرد اولی ...

عزيزم! پاشو بيا امشب پيش من !
بدجوری دلم هواتو کرده ! شاید هم با کمی انحراف از پایین ، خودت رو !
شنيدی که اين شعر رو ‌؟
باز آمد بوی ماه مدرسه ...

S i N ! :: 4:33 AM :: Link :: 

   
     
   



از خودم بگم براتون که بشناسینم...
یه وبلاگ داشتم ازون قدیم ندیما که حالا به دلایلی عمرش تموم شد در حالی که من اصلاً دوست نداشتم تموم شه...
سعی میکنم این وبلاگ یکم متفاوت تر باشه ازون قبلیه! چون به هر حال اون پرشین بلاگ بود و محدودیت و سانسور و فیلترینگ ...
اما خب اینجا خوشبختانه اینطور نیست...
محتوای وبلاگ سعی بر اینه که مینیمال باشه...
شایدم اینجا گاهی اوقات به طور علنی یا غیر علنی و نا محسوس از حرف ها و عکس های +18 استفاده بشه ... البته قصدم قطعاً یه وبلاگ سکسی نیست...
شایدم گاهی اوقات حرفامون رنگ و بوی سیاسی بگیره! و باز هم قطعاً قصدم یه وبلاگ سیاسی نیست...
دیگه اینکه... همینا دیگه...
منتظرم باشین...

S i N ! :: 10:25 PM :: Link :: 

   
         
   

September 2006

October 2006

November 2006

December 2006

January 2007

May 2007

July 2007

August 2007

September 2007

October 2007

November 2007

March 2008

May 2008